۲۴ آذر ۱۳۸۷

نشریات در جامعه ما

شهریار حسین بر :


نشریات در جامعه ما سابقه طولانی دارند واز زمان قاجار پا به عرصه وجود گذاشتند واز همان آغاز سعی داشتند نقش موثری را در جامعه ایفا کنند ، واما نشریات همچون اکثر موارد همه جوامع تحت تاثیر بازی های سیاسی قرار گرفتند یعنی بر اثر اتفاقات سیاسی داخل کشور مانند دوم خرداد رونق می گرفتند ویا از رونق می افتادند .

نشریات مستقل چندین نقش را در جامعه بر عهده داشتند . که از جمله می توان به اطلاع رسانی سالم و بدون تحریف ، بالا بدرن سطح سواد سیاسی ،اجتماعی مردم ، آگاهی بخشی به مردم نسبت به حقوق شهروندی ونقش نظارتی مردم به کار مسئولین ویا حکام را بازی می کردند که همه این عوامل باعث به وجود آمدن جامعه ای باز و مدنی ودموکراتیک می شود .

اطلاع رسانی مهمترین نقش نشریات و مطبوعات می باشد . مطبوعات حوادث واتفاقات جامعه را به اطلاع عموم می رساند وعلاوه بر آن سعی می کنندتفسیر مختصری نیز از این اتفاقات و حوادث داشته باشند و از اتفاق مورد نظر نیز نتیجه گیری کنند البته نشریات می توانند با توجه به نظرات سیاسی خودشان اتفاقات سیاسی جامعه را تفسیر کنند و از آنها نتیجه گیری کنند

اغلب نشریات علاوه بر اطلاع رسانی همانطورکه گفته شد به تفسیر اخبار و موضوعات نیز می پردازند که این موضوع باعث بالا بردن سطح سواد سیاسی اجتماعی مردم جامعه نیز می شود این امر باعث می شود انتظارات مردم از مسئولین با توجه به اطلاعتشان بالا برود.

یکی از نقش های دیگرنشریات در جامعه که گفته شد آشنا ساختن مردم با حقوق شهروندی است . از آنجا که نشریات اتفاقات افتاده شده را مورد تحلیل و بررسی قرار می دهند و درتفاسیر خود از حقوق مردم یاد می کنند شهروندان را با حقوق اساسی خود که همان حقوق شهروندیاست آگاه می سازند .

مطبوعات هر جامعه باعث می شوند که مردم آنها بر کار مسئولین نظارت داشته باشند واین موضوع باعث می شود که هم مردم اجازه ندهند که مسئولین از وظایف خود تخطی کنند و هم مسئولین با توجه به اینکه از آگاهی مردم خبر دارند تخلفات خود را به حداقل برسانند واین نوید بخش جامعه ای باز را می دهد .

اما در جوامعی با فضای سیاسی بسته سعی در جلوگیری جلوگیری از فعالیت نشریات و مطبوعات آزاد و مستقل می شود . حاکمیت در این کشورها اجازه فعالیت گسترده به نشریات و مطبوعات مستقل را نمی دهد زیرا تحمل هیچ گونه انتقاد ویا مخالفت را ندارد و به هیچ وجه برای آنها مطلوب نیست که مردم جامعه به حقوق شهروندی آگاهی داشته باشند و یا اینکه بر آنها نظارت داشته باشند .

به طور کلی می توان نتیجه گرفت که نشریات و مطبوعات مستقل در جامعه نقش محوری ایفا می کنند وباعث می شوند که مردم از جامعه خود آگاه باشند وب رکار مسئولین نظارت داشته باشند وباعث ایجاد جامعهای با فضای سیاسی اجتماعی باز و روشن می شوند .

ما و سنت



- ابراهیم اسکافی
–:

این مقاله درنشریه مردم متعلق به انجمن علمی مردم شناسی چاپ شده است .

با مطالعه‌‌ی فرهنگ‌ها و سنت‌های کشورهای گوناگون گاه با رسوم و باورهای عجیب و تکان‌دهنده‌ای روبرو می‌شویم. برخی از قبایل هرازگاهی انسانی را برای فرونشاندن خشم خدا قربانی می‌کرده‌اند، در جایی دیگر زنان طلاق‌گرفته باید در آتش سوزانده شوند، در جایی دیگر و زمانی دیگر انسان‌ها هنگام مرگ با شترهای‌شان دفن می‌شدند تا در آن دنیا زحمت پیاده‌روی را به خودشان ندهند. برای ما که در زمانی دیگر و در فرهنگی دیگر رشد یافته‌ایم، تصور این که عده‌ای واقعاً به چنین باورهایی پای‌بند بوده‌اند ساده نیست، این سنت‌ها بیشتر به افسانه می‌ماند تا واقعیت. اما حقیقت این است که در هر فرهنگی باورهای جزمی و نامعقول وجود دارد و کسی هم درباره‌ی مفید بودن این باورها دست به تحلیل عقلانی نمی‌زند، چون این باورها سینه به سینه و از راه خون منتقل می‌شوند، نه از راه عقل و با اقناع منطقی. در مواجهه با افکار دیگران و نگاه از بیرون است که ما به حلاجی عقلانی می‌پردازیم. آن‌چه از زمان چشم گشودن در مقابل خود دیده‌ایم و اطرافیان‌مان بدان عمل کرده‌ و باور داشته‌اند و به ما القا کرده‌اند، عموماً از نظر ما نیازی به بررسی ندارد، چون چیزی غیر از آن ندیده‌ایم. به طور طبیعی آن‌چیزی که غیر از سنت‌های ماست باید برای خود حجتی بیاورد، نه باورهای موروثی ما. گذار از سنت به مدرنیته، جدال با باورهای سنتی و پذیرش باورهای جدیدی است که برای جوامع سنتی یا عقب‌مانده‌ی کنونی خاستگاهی بیگانه دارند. چنین گذاری هیچ‌گاه ساده نبوده است. کشورهایی که از این مرحله عبور کرده‌اند، تاریخ خون‌باری را پشت سر گذاشته‌اند. گذار به مدرنیته برای جوامع سنتی جدال با خویشتن است، جدال با باورهای نیندیشیده و بی‌ثمر. کسی که قدم در چنین راهی بگذارد اگر از کارزار اولش که نبرد با باورهای سنتی خویش است سالم بگذرد، آن‌گاه خود را در مقابل جامعه‌ای می‌بیند که در مواجهه با سنت‌شکنی، هویت خویش را در خطر می‌بیند و سنت‌شکنان را تکفیر می‌کند. در جوامع عقب‌مانده ارزش انسان و هویت او بستگی تام به باورهای او دارد، او تا زمانی محترم است که به هنجارها و باورهای دیگران احترام بگذارد، بدان عمل کند و آن‌ها را ستایش کند؛ زمانی که علیه باورهای سنتی قد علم کند، اعتبار و سرنوشتش به خطر می‌افتد. اگر حکومت هم مشروعیتش بر پایه‌ی همین سنت باشد آن‌گاه شورشی و وابسته به بیگانه هم خوانده خواهد شد و عموماً از صحنه حذف می‌شود. در جوامع سنتی روشن‌فکران همواره متهم هستند، یا به عقاید دیگران احترام نمی‌گذارند یا با گفتارشان به مقدسات توهین می‌کنند؛ به عبارت دیگر، سنت‌ها را زیر پا می‌گذارند. اگر بپذیریم که باورها و عقاید ذاتاً مقدس نیستند و باید در خدمت سعادت انسان‌ها باشند. اگر بپذیریم هر باوری ممکن است خطا باشد و هر انسانی که امروز به باوری پای‌بند است ممکن بدان شک کند و حق دارد باورهای غلط خود را برای بهبود بقیه‌ی زندگی‌اش تغییر دهد؛ آن‌گاه اصل «احترام گذاشتن به عقاید دیگران» رنگ می‌بازد. وقتی کسی می‌تواند عقاید خود را تغییر دهد و دور بریزد آن‌گاه احترام به عقاید دیگران هیچ توجیهی پیدا نمی‌کند. پیش‌فرض گذار به مدرنیته گسترش فرهنگ نقادی است، یعنی هر کسی حق دارد باورهای خود و دیگران را در معرض نقادی موشکافانه قرار دهد، زشتی‌های آن را برملا سازد و اگر آنان را احمقانه یافت، به آنان گوشزد کند. مهم این است که انسان‌ها به واسطه‌ی باورها و عقایدشان، جان خودشان و موقعیت‌شان در خطر نیفتد، همه باید حق داشته باشند به باورهای‌ هم‌دیگر انتقاد کنند. به عبارت دیگر در جوامع مدرن احترام به عقیده جای خود را به احترام به افراد می‌دهد. آن چه در جوامع سنتی به عنوان «احترام به عقاید دیگران» تقدیس می‌شود در حقیقت بزرگ‌ترین مانع آزادی بیان و فرهنگ نقادی است. اگر منظور از احترام به عقاید دیگران چشم‌پوشی از نقادی دیدگاه دیگران و پذیرش آن باشد، -که اغلب هم چنین منظوری دارند- هیچ توجیه منطقی ندارد و حاصلش جز در جا زدن در گذشته نیست. احترام به سنت‌های گذشته نیز از ملزومات حق حیات در جوامع سنتی است. اما اگر دیدی واقع‌بینانه داشته باشیم، سنت‌های گذشته که از آن معمولاً در کشورهایی با قدمت طولانی با نام «فرهنگ غنی» نام برده می‌شود، چیزی جز مجموعه‌ای از باورها و عادات آمیخته با خرافات گذشتگان ما نیست. اگر بپذیریم که انسان‌ها در طول زمان به لحاظ عقلانی رشد و تکامل یافته‌اند و ضمن پیشرفت راه‌های بهتری را برای زندگی برگزیده‌اند، آن‌گاه می‌توان گفت که این «فرهنگ غنی» در واقع مجموعه‌ای از باورهای انسان‌های گذشته است که نسبت به انسان‌های امروزی از امکانات و قدرت تعقل کم‌تری برخوردار بوده‌اند و تلاش‌های‌شان صرفاً برای حل مشکلات زمان خود بوده ‌است که چندان شباهتی با مسائل امروز ندارد. بنابراین هیچ توجیهی برای تقدیس کردن این فرهنگ وجود ندارد، به ویژه اگر بخواهیم روند تکاملی را ادامه بدهیم. البته ناگفته نماند که در مواجهه با سنت‌های گذشته گاهی ممکن است به باورهای سودمند و بی‌ضرری بربخوریم که تضادی با گذار به مدرنیته نداشته باشند، مهم این است که در نقد سنت‌ها تعصب و جزمیتی وجود نداشته باشد و اگر سنتی را می‌پذیریم، با توجیه عقلانی باشد و بتواند از آزمون نقادی مدرن سربلند بیرون بیاید. نه باید تأکید بر نفی گذشته باشد و نه تأیید آن.

درباره‌ی جوابیه ژینو

ابراهیم اسکافی :

گمان می‌کردم که دست‌اندرکاران نشریه دانشجویی فارسی–کردی ژینو آن قدر تجربه کسب کرده باشند که بدانند چگونه باید با دیدگاه مخالف خود برخورد کنند. متأسفانه گویا عصبانیت آن‌ها نسبت به یادداشت «قومیت‌گرایی در دنیای مدرن» در نشریه‌ی «سیاه و سپید» مانع از رفتاری سنجیده شده است. همان‌طور که قبلاً در پنجره هم یادآوری کردم بهتر است پاسخ هر نشریه در همان نشریه زده شود نه در جای دیگر. احتمالاً بسیاری از خوانندگان ژینو که با جوابیه روبرو می‌شوند اصل یادداشت را نخوانده‌اند و از قضیه سر در نخواهند آورد، ضمن این که بسیاری از خوانندگان سیاه و سپید که یادداشت مرا خوانده‌اند از جوابیه نشریه ژینو باخبر نخواهند شد. بیشتر متن جوابیه نامفهوم است، گویی به زبان اعجوج معجوج نوشته شده است، ربطی هم به نوشته‌ی من ندارد، بنابراین از آن می‌گذرم. اما لازم می‌بینیم به مقدمه‌ی آن بپردازم. در ژینو شماره‌ی 11 صفحه‌ی 2 آمده است:

دوست عزیز هدف از جواب دادن به مطلب «قومیت‌گرایی در دنیای مدرن» این نیست که این مطلب نقد شود و آن را به چالش بکشیم، چون سطح مقاله پایین بوده و نویسنده بی‌خبر از تحولات جهانی در بحث قومیت‌گرایی، هویت‌طلبی می‌باشد و یک‌طرفه قضاوت کرده و محتوای متن با عنوان پرزرق و برق آن فرسنگ‌ها فاصله دارد و معلوم نیست در دنیای مدرنی که مد نظر جناب‌عالی است به کدام مکتب فکری در این دنیای مدرن اشاره کرده‌اید و بحث قومیت‌گرایی را در قالب چه مکتب و مفاهیمی می‌خواهید جستجو و آن را تحلیل کنید. این مطلب بدون هیچ‌گونه پشتوانه تئوریکی نوشته شده که به نظر می‌رسید نیازی به جواب دادن آن نباشد. از طرف دیگر جواب ندادن به آن باعث می‌شود که نویسنده این مطلب در شماره‌های بعدی و در آینده در خارج از دانشگاه نیز مرتکب چنین سطحی‌نگر]ی[‌هایی شود. پس هدف اصلی از نوشتن این جوابیه جلوگیری از تکرار آن می‌باشد. لذا لازم بود که مطلبی در این باره نوشته شود.

اگر نوشته‌ای واقعاً نیاز به جواب دادن ندارد، بهتر است جواب داده نشود، این که بگویید نوشته ارزش جواب دادن ندارد و بعد جواب بدهید، فقط اوج عصبانیت و تناقضات فکری خود را نشان می‌دهید. از طرف دیگر نویسنده کلی صفت منفی و تحقیرآمیز برای یادداشت من ردیف کرده‌است و از طرف دیگر می‌گوید نیاز به جواب دادن ندارد. عجیب است که یادداشتی که از نظر نویسنده این همه ایراد دارد نیاز به جواب ندارد. به راستی معیار جواب دادن به یک یادداشت چیست، اگر یادداشتی که پرایراد است جواب نمی‌خواهد پس حتماً یادداشتی که هیچ ایرادی ندارد، پاسخ می‌خواهد! در ضمن توهم بزرگی است که گمان شود با جوابیه دادن می‌توان جلو حرف زدن مخالفان را گرفت. فراموش نکنیم که نشریه وسیله‌ی ارعاب دیگران نیست و همه حق اظهار نظر دارند چه خوشایند ما باشد چه نباشد. چنین هدف و انگیزه‌ای برای پاسخ دادن نشانه‌ی خودبزرگ‌بینی شدید نویسنده است و از ابتدا محکوم به شکست است. اتفاقاً من قصد دارم بحث قومیت‌ها را هم‌چنان فارغ از هرگونه چارچوب تنگ ایدئولوژیک ادامه بدهم و این‌‌گونه برخوردهای تعصب‌آمیز نشان‌دهنده‌ی این است که بیش از پیش، این‌گونه بحث‌ها ضرورت دارد. پیش از این، به خاطر شکننده بودن فضای آزادی مطبوعات ترجیح می‌دادم در مقابل برخی اظهارات نشریات قومیتی که آشکارا با منافع ملی و تمامیت ارضی در تضاد است، سکوت کنم. چون با هرگونه برخورد و محدودیت با نشریات مخالفم و نگران این بودم که انتقادات من دستاویزی برای برخورد با این نشریات شود. اما اکنون احساس می‌کنم که گویا این رویه اشتباه بوده است و سکوت بیش از این روا نیست.

دیگر باید سکوت را شکست

شهریار حسین بر :

همانطور که شما دانشجویان شاهد بوده‌اید بسیج و نشریات سراج و خیمه به انجمن اسلامی و یا نشریات مستقل به دفعات حمله کرده اند . احساس کردم دیگر جای سکوت نیست و باید جوابی به این نشریات و تشکل وابسته که بودجه هنگفتی را از خارج دانشگاه می گیرند باید داد ؛ احساس کردم سکوت بیش از این باعث می شود دانشجویان بعضی از حرفها و نوشته های دور از واقعیت آنان ار قبول کنند و این خود همراهی با انان هست .

شما بارها شاهد جمله « طیف غیر قانونی علامه » یا «دفتر غیر قانونی تحکیم » در این نشریات بوده‌اید اینجا این سئوال پیش می آید که آیا اگر دفترتحکیم وحدت ویا دفاتر انجمن اسلامی در این دانشگاه یا دانشگاههای دیگر غیر قانونی بودند تا به حال می توانستند دفاتر خود در دانشگاه را داشته باشند. یا در همین دانشگاه نشریاتی مثل کاغذ اخبار و یا آبگینه و.. با صاحب امتیازی انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده های مختلف منتشر می شوند تا به حال می توانستند به انتشار خود ادامه بدهند و دلایل زیاد دیگری که بر کذب و دروغ بدون این صحبت دلالت دارد . حال این سئوال پیش می آید که آیا خود بسیج دانشجویی یا همان پایگاه بسیج در دانشگاه حضور قانونی دارد یا نه ؟ اگر بسیج دانشجویی تشکل دانشجویی است پس باید مسئولین آن در انتخابات و رای گیری تعیین شوند ولی مسئولین بسیج هر دانشگاه توسط سپاه پاسداران همان شهر تعیین می شوند و اگر تشکل دانشجویی نیست پس اصل حضوراش در دانشگاه به طور کلی زیر سئوال می رود ، اصلا همانطور که در عنوان کلمه پایگاه را می بینید حضورش در دانشگاه غیر قانونی است زیرا کلمه پایگاه به محل های نظامی اطلاق می شود مثل پایگاه ارتش و یا پایگاه بسیج شهری و یا پایگاه سپاه پاسداران بالفرض مثال اگر بسیج جای بدی نیست باز هم دلیل نمی شود مگر ارتش و یا سپاه جاهای بدی هستند آیا می شود گفت دیگر از فردا در دانشگاه یک دفتر ارتش و یک دفتر سپاه پاسداران و حتی یک دفتر نیروهای حافظ صلح بین ملل در دانشگاه راه بیندازیم ولی اگر قرار باشد قانون مدار باشیم و قانون رعایت شود طبق قانون هیچ گروه نظامی اجازه فعالیت در دانشگاه را ندارد و اصلا نظامیان اجازه ورود به مکانهای آموزشی را ندارند چه برسد که در دانشگاه پایگاه داشته باشند .

ضمنا شما همیشه شاهد بوده‌اید گفته شده که انجمنی ها از آمریکا پول می گیرند ولی جالب اینجا است که انجمن ها برای برگزاری کوچکترین برنامه باید از جیب خود هزینه کنند ولی خود شما شاهدید که بسیج و نشریاتش که این ادعا را می کنند برای برگزاری مسابقات ورزشی به مناسبت 16 آذر چه پولهای که خرج نمی کنند و یا نشریات سراج و خیمه در قطعات بزرگ و به صورت رنگی چاپ می شوند ( که دانشگاه نشریات را دراین قطعه چاپ نمی کند) هزینه اش را از کجا می آورند.

همچنین شما شاهد بوده‌اید که در همین نشریات تا چه حد به گروه هم پیمانان و یا نشریات حمله شده . در نشریه خیمه اعضای شورای صنفی مهندسی که از گروه هم پیمانان بودند مزدور گفته شد باید این سئوال از آنها شود که این افراد مزدور چه کسی بودند ؟ چرا استعفا دسته جمعی دادند ؟ چرا مسئولین دانشگاه تلاش می کردند تا شورای صنفی تشکیل نشود ؟ چرا نشریات شما علیه تشکیل شورای صنفی تبلیغ می کردند ؟ هان چرا نشریات شما قبل و بعد از انتخابات سعی در عدم تشکیل شورای صنفی داشت ؟ چرا بعد از انتخابات و قبل از اعلام رسمی نتیجه انتخابات و حتی بدون داشتن منبعی مشخص در نشریات شما و دوستانتان اعلام شد که انتخابات به حد نصاب نرسیده است؟ ( نشریه پنجره در آن موقع از لیست گروهها برای اعلام نتایج استفاده کرده بود ) الان شما خوانندگان محترم نتیجه بگیرید چه کسی مزدور است و مذرور چه کسی است ؟

همین آقایان که نشریاتی ها و انجمنی ها و همپیمانی ها را مذدور و جاسوس و خرابکار و موج سوار و دشمن دانشجویان معرفی می کنند بگویند ما کجا دشمن دانشجو بوده‌ایم و آنها کجا حامی دانشجویان بوده اند ؟ موقع تحصن ما قیم مابانه عمل می کردیم یا شما ؟ ما بودیم که می گفتیم دانشجویان که بیرون نشسته اند جو گیر شده اند یا شما ؟ ما بودیم که می گفتیم که میگفتیم بند3 نباید تصویب شود یا شما ؟ ما بودیم که در شب اول تحصن آن حرف مضحکانه را زدیم که نیروی انتظامی به دانشگاه بیاید یا شما ؟ بچه های ما بودیم که در شورا مصوبه را امضا نمی کردند یا شما ؟ مگر نمی گویید شورا مورد حمایت عموم دانشجویان بود پس چرا موقعی بند 3 تصویب شد همان بندی که بیرون دانشجویان در سرما دادش را می زدند شما قبول نمی کردید ؟ در شورا ما بودیم که داد می زدیم هر چه زودترو بدون گرفتن هیچ نتیجه ای تجمع تمام شود یا شما؟ شما که می گویید شورا مورد قبول همه دانشجویان بود بگذار به شما بگویم که اکثر دانشجویان باحضور شما و برادران دیگرتان در شورا مخالف بودند چرا که سابقه شما را دیده بودند. دیده بودند که چند دفعه به مسئولان انتقاد کرده اید . اصلا همان شب و دو شب قبلش شما را در تحصن و عکس العملتان نسبت به تحصن دیده بودند . همه دیده اند که شما همیشه قیافه قیم به خود می گیرید و دیگران کم خرد فرض می کنید .

اصلا این آقایان به دلیل حمایت از دانشجویان به داخل شورا نیامدند بلکه آمدند تا شاید بتوانند از مسئولان حمایت کنند ، تا بتوانند جلوی تصویب بند 3 را بگیرند که دانشجویان قبل از تشکیل شورا شعارش را می دادند .

حال برداران بسیج حامی دانشجویانند یا نشریاتی‌ها و انجمنی ها و ... .

اصلا ما نباید انتظار این را داشته باشیم که مسئولین از ما حمایت کنند آنهم در این شرایط چون ما منتقد مسئولان بوده‌ایم و آنها مدیحه سرا و مداح مسئولان به طور مثال زمانیکه جعل امضا علیه نشریات انجام شد شکایت نشریات تا کجا پیش رفت الان یک ترم از این موضوع می گذرد و هیچ ترتیب اثری داده نسده است فقط مثل همیشه در حال بررسی است .

واقعیتش خود من این مطلب را به قول آقایان برای تنویر افکار عمومی نوشتم تا اکاذیب آنها موجب تشویش اذهان عمومی نشود.